یونسیونس، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

آقا یونس خنده رو

آدینه ی به یاد ماندنی

این جمعه با خانواده دایی حاجی رفتیم باغشون خیلی خوش گذشت تو هم حسابی با فرار ونیاز وکسری بازی کردی .دم غروب رفتیم باغ دایی زندایی ، اونا پرورش اسب دارند .از اسب ها خیلی خوشت اومد.شب هم عمو عزیز برادر زندایی اومد پیشمون با اومدن محمد جمعتون جمع شد و حسابی با بچه ها بازی کردی.عکس ها رو برات می ذارم گل مامان وقتی بزرگ شدی ببینی .
9 آبان 1392

آتلیه مامان افروز

پسر گلم این عکسها رو مامان افروز برات درست کرده با اینکه کلاس نرفته ولی خیلی برات زحمت کشیده که عکس های قشنگی درست کنه که وقتی ان شاء الله بزرگ شدی ببینی لذت ببری...پسر گلم عشق خیلی کارها می کنه. عشق پاک ...
20 مهر 1392

تولد یک سالگی

پسر گلم اول از همه تولد یک سالگیت مبارک باشه یه کمی دیر گرفتیمش ولی تولد خوبی بود همه عمه ها و عموها بودن دایی محمود هم که سربازی بود بابابزرگ ها و مامان بزرگ ها بودن .همه چیز خوب بود و به همه خوش گذشت تو هم پسر خیلی خوبی بودی . ولی نمی دونم چرا موقع شمع فوت کردن و عکس گرفتن بداخلاقی می کردی. اصلا از دوربین و عکس، بر عکس همیشه خوشت نمی امد البته ناگفته نمونه که وقتی همه رفتن و جشن تموم شد دیدم دندون ششمت هم داره از لثه ی نازت میاد بیرون .کمی امروز سرماخورده بودی که اون هم باعث بی حوصلیگت شده بود...در ضمن تولدت 10 مهر 1392 روز چهارشنبه ی بود گرفتیم . چند عکس از تولدت برات می ذاریم تو وبلاگت یادگاری که وقتی ان شاء الله بزرگ شدی نگاهشون کنی ب...
19 مهر 1392

استخر

جمعه 15شهریور1392 عمو کریم از دوستش کلید یه باغ گرفته بود تو شهرک شهید منتظری بود که استخر خوبی داشت همه رفتیم اونجا .همه عموها و عمه ها با ما بودن. پسر گلم یه عالمه شنا کرد.خیلی خوش گذشت. ...
16 شهريور 1392